جستيس شاعر انگليسي به بي ادبي سپاه ستم پيشه يزيد اشاره مي کند و منظره غم انگيز آن را چنين مي نويسد:
« آن ها دهان مبارک امام را با شلاق هاي خود نواختند. اي دهاني که من بارها مهبط ملائکه و هنگام طفوليت فروهشته بر لب پيامبر ديده ام ، اي بدني که زير پاي ستوران خوار شدي .
شيخ صدوق (ره) در امالي از ابراهيم بن ابي المحمود روايت كرده كه حضرت امام رضا عليه السلام فرمودند همانا ماه محرم ماهي بود كه اهل جاهليت قتال در آن ماه را حرام ميدانستند و اين امت جفا كار خونهاي ما را در آن ماه حلال دانستند...
شيخ اجل ، ابن قولويه ، استاد شيخ مفيد رحمه الله در كتاب كامل الزيارة به اسناد خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت : به مدينه رفتم و بيمار شدم . حضرت امام محمد باقر عليه السلام مقدارى آشاميدنى در ظرفى كه دستمال بالاى آن بود، به وسيله غلام خود برايم فرستاد و گفت : «اين را بخور كه امام على عليه السلام به من امر فرموده است كه بر نگردم تا اين دارو را بياشامى»
چون گرفتم و خوردم شربت سردى بود در نهايت خوش طعمى و بوى مشك از آن بلند بود.
پس غلام گفت : «حضرت فرمود چون بياشامى به خدمتش بروى»
عالم رباني حضرت آيتالله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد ميشدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيدهاي!؟
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(35)
روضه و روضه خوانى،به معناى ذكر مصيبتسيد الشهدا و مرثيه خوانى براى ائمه ومعصومين«ع»است كه مورد تشويق امامان و يكى از عوامل زنده ماندن نهضتحسينى وپيوند روحى و عاطفى شيعه با اولياء دين است.اشك ريختن و گريستن در مصائباهل بيت«ع»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگيهاى تربيتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهرهمندى از شفاعت ابا عبد الله الحسين است.
خيل كاروان اسرا، دلشكسته و خسته به شهر مقدس مدينه بر ميگردند و در مقابل دروازة شهر مدينه به امر امام قدري استراحت ميكنند، تا بشير خبر آمدنشان را به اهل مدينه بدهد.
زينب در آستانة ورودي مدينه صدا به ناله واميدارد: «كه مدينه ما را قبول منما، مدينه آن زمان كه از تو جدا شديم، با حسن وعباس و علياكبر ... رفتيم؛ اما اكنون هيچ كدام آن ها همراهمان نيستند، مدينه در يك روز، 18 مَحرَم خود را از دست دادم.»
در امر به معروف و نهي از منکر، بايد روش عقلاني به کار گرفته شود، نه افراط و تفريط ؛ زيرا افراط و تفريط روش ظالمان و جاهلان است است که باعث سلب اعتبار مي گردد.
نيبلت ، به آخرين شب حيات بابرکت امام در کربلا اشاره مي نمايد که امام حوادث روز عاشورا را به يارانش توضيح داد و فرمود کساني که با حسين بمانند جز به مرگ نينديشند. از اين رو از همه خواست که در تاريکي امام را ترک نمايند.
عزّت چه به عنوان خصلت فردي يا روحية جمعي به معناي مقهور عوامل بيروني نشدن، شكستناپذيري، صلابت نفس، كرامت و والايي روح انساني و حفظ شخصيّت است. به زمين سفت و سخت و نفوذناپذير، «عُزاز» گفته ميشود. آنان كه از عزّت برخوردارند، تن به پستي و دنائت نميدهند، كارهاي زشت و حقير نميكنند، و براي حفظ كرامت خود و دودمان خويش، گاهي جان ميبازند.
در كتاب شريف المشاهد شيخ شبسترى (ره ) روايت كرده كه چون حضرت نوح عليه السلام كشتى را بنا نمود و صد هزار مسمار به كشتى زد تا اينكه پنج مسمار ماند حضرت نوح عليه السلام يكى از آن پنج مسمار را برداشت .
فاَ شرَقَ بِيَدِهِ وَ اَضاءَ كَما يَضئ الكَواكِبَ الدُّريه فى اُفُق السَّماء.
پس آن مسمار در دست نوح روشن شد چنانكه ستاره رخشان در افق آسمان درخشنده مى شود. فتحيّر نوح فانطق الله المسمار بلسان طلق ذلق فقال انا باسم خير الانبياء محمّد بن عبّداللّه ((ص ))
موسى ابن عبدالعزيز نقل نمود: در بغداد يوحنّاى نصرانى مرا ديد و گفت ، تو را به حقّ دين و پيغمبرت قسم ميدهم كه اين شخص كه در كربلا است و مردم او را زيارت مى كنند كيست ؟
گفتم : پسر على بن ابى طالب عليه السلام است و دختر زاده رسول آخر الزمان محمّد(ص ) مى باشد و اسمش حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام است چطور شد كه اين سوال را از من ميكنى ؟
گفت قضيّه عجيبى دارم ، گفتم بگو! گفت : خادم هارون الرّشيد نصف شبى بود آمد درب خانه و مرا با عجله برد، تا به خانه موسى بن عيسى هاشمى گفت امر خليفه است كه اين مرد را كه قوم و خويش من است علاج كنى ، وقتى كه نشستم و معاينه كردم ، ديدم بى خود است و فايده اى ندارد، پرسيدم چه مرضى دارد؟ و چطور شد كه اين طور گرديد؟
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ(52)
و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند! (52)
پيامبر اکرم صلياللهعليهوآله در حديثي فرمود:
سعادتمند آنان که از دوستان و پيروان حسين عليهالسلام هستند. بخدا سوگند ايشان در قيامت پيروز و نيکبخت هستند.
از سنتهاى عزادارى در ايران است،در پاكستان و هندوستان نيز اين شيوه از ديرباز رواج داشته است.مجموعهاى از حلقههاى ريز متصل به هم كه به دستهاى چوبى يا فلزىوصل مىشود«زنجير»نام دارد و آن را در ايام عاشورا، بصورت دسته جمعى و درهياتهاى عزادارى،همراه با نوحه خوانى،بر پشت مىزنند و گاهى جاى آن كبود يامجروح مىشود.غالبا اين مراسم با سنج همراه است.
پس از دوري سخت و جانسوز؛ پس از طي مصايب در دوران پر سوز و گداز، اينك تنها و غريب با خيل يتيمان و شهيدان راهي حرم جدش ميگردد.
براي اين که ثابت شود، قيام ابا عبدالله (ع) بر اساس تعاليم روح بخش قرآني صورت گرفته وبرخواسته از عمل به کلام خداوند است در اين زمينه آياتي را که توجيه گر کارهاي امام حسين (ع) در ابعاد متفاوت مي تواند باشد مورد بررسي قرار مي دهيم . در اين رابطه مي توان به چند نکته اشاره کرد:....
هنگامی كه گذر حضرت ابراهیم(ع) به كربلا افتاد و به قتلگاه امام حسین(ع) رسید اسبش به رو درآمد. آن حضرت از بالای اسب بر زمین افتاد، سرش شكست و خون جاری شد. زبان به استغفار گشود و گفت: پروردگارا، آیا از من گناهی صادر شده است؟
«فراس بن جعده ي مخزومي «خويشاوندي نزديکي با امام داشت؛ زيرا پدرش جعده، مادرش ام هاني دختر ابوطالب بود و از جمله کساني بود که با حضرت حسين عليه السلام براي قيام بر امويان در روزگار معاويه، مکاتبه نموده و به امام در مکه پيوسته،....
موريس دو کبري
مورخ اروپايي در مورد کساني که به عزاداري امام حسين پس از قرن ها خرده مي گيرند، مي گويد:....
يكى از آثار و بركات سياسى - اجتماعى سيدالشهدا (ع) اين بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پايدارى وآزاديخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بىروح مسلمين در همه اعصار دميد.
در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد.
سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود، كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فيض كاشانى ( رضوان الله تعالى عليه ) كه معروف به فيض كاشى بود حضور پيدا كرد.
وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا(20)
ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرارداديم، آيا صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان برمىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. (20)
از مراسم سنتى عزادارى براى سيد الشهدا«ع» و ديگر ائمه مظلوم،كه همراه نوحهخوانى و با آهنگى خاص بر سر و سينه مىزنند،گاهى هم سينه خود را لخت كرده،بر آنمىزنند.اصل اين سنت،بويژه در ميان عربها رواج داشته است.بعدها به صورت موجوددر آمده كه با انتخاب نوحههاى سنگين،حركات دستبر سينه مىخورد.به فردى هم كهبر سينه خود زده، عزادارى مىكند،«سينه زن»مىگويند.
تمام دلسوختگان حرم كبريايي در قبرستان بقيع،مرقد پنهان فاطمه جمع گشتهاند و بر مصيبتهايي كه بر او واقع شده، اشك ميريزند: - اي كاش فاطمه به اسيران مينگريستي، كه چگونه آن ها را شهربه شهر پراكندة بيابان ها و در به در كردند!
اي فاطمه! اگر در دنيا زنده بودي و ميماندي، تا قيامت همواره براي ما صدا به گريه بلند ميكردي.
اين صحنه بر سينة عقيلة بني هاشم آن قدر سنگين و طاقت فرسا بود، كه بيهوش گشت. دختران و زنان تنها پناه خويش را در برگرفتند و او را به هوش آوردند.
در کلماتي از امام حسين عليه السلام رسيده است عزت و شرافت و کرامت انساني موج مي زند و راز اين که اينگونه کلمات از ايشان به نسبت بيشتر از ائمه رسيده اين است که داستان کربلا، زمينه اي بود براي اينکه روح امام حسين در اين قسمت تجلي خودش را ظاهر کند به صورت اين کلمات. .....
امام، برترين و دقيق ترين برنامه ريزي نظامي در آن روزگار را طرح ريزي نمود و جبهه ي خود را به صورت برجسته و شگفت انگيز، منظم ساخت و اردوگاه خود را در محافظت شديدي قرار داد.
بار تولومو
به مسئله اي تازه در تاريخ اشاره مي نمايد که حکايت از ارتباط ايرانيان با امام حسين دارد که نماينده امام حسين در پنج فرسخي کوفه در محلي به نام «سلوجي » براي ايرانيان به زبان فارسي سخنراني کرد و حکومت يزيد را براي ايرانيان افشاء نمود.
آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است، امّا «آزادگي» برتر از آزادي است و نوعي حريّت انساني و رهايي انسان از قيد و بندهاي ذلّت آور و حقارت بار است. تعلّقات و پايبنديهاي انسان به دنيا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و... در مسير آزادي روح او، مانع ايجاد ميكند. اسارت در برابر تمنّيات نفساني و علقههاي مادّي،نشانة ضعف ارادة بشري است.
روز دهم روز شهادت اَبُاعَبْداللّهِ الحُسَيْن عليه السلام و روز مصيبت و حزن ائمّه اطهارعَليهمُ السلام و شيعيان ايشان است و شايسته است كه شيعيان در اين روز مشغول كارى از كارهاى دنيا نگردند...
شب دهم ، شب عاشورا است و در مفاتیح الجنان در اقبال از اين شب ، دعاها و نمازهاى بسيار و با فضيلتهاى بسيار نقل شده است :
1) صد ركعت نماز : هر ركعت به حمد و سه مرتبه قُل هُوَاللّهُ اَحَدٌ و بعد از آن هفتاد مرتبه بگويید :
سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُلِلّهِ وَلااِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَكْبَرُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ العَظيمِ
و در روايت ديگر بعد از الْعَلِىِّ الْعَظيمِ استغفار نيز ذكر شده است .
شيخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده كه : حسين بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، كه گفت :
در مسجد جامع مدينه نماز مى خواندم مردان غريبى را ديدم كه به يك طرف نشسته با هم صحبت مى كردند.
يكى به ديگرى مى گفت : هيچ مى دانى كه بر من چه واقع شده ، گفت : نه !
گفت : مرا مرض داخلى بود كه هيچ دكترى نتوانست آن مرض را تشخيص بدهد تا ديگر نا اميد شدم .
روایت شده موقعی كه حضرت موسی(ع) با یوشع بن نون به زمین كربلا عبور كردند بند نعل حضرت موسی (ع) پاره شد و خاری به پای آن بزرگوار خلید و خون جاری شد.
گفت: پروردگارا، مگر چه گناهی از من صادر شده كه بدین كیفر گرفتار شدم؟
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ(75)
در اين (سرگذشت عبرتانگيز)، نشانههايى است براى هوشياران! (75)
ماجراي كربلا پايان پذيرفته، ولي غم هاي زينب فراموش شدني نيست هر لحظة او كربلا وعاشورا و اسارت و درد و رنج است. هر لحظه، مدينه يادآور حديث كساء اهل بيت و دوران هجرت زينب وحسين از سختترين دوران عمر اوست.
امام حسين عليه السلام مي فرمايد: موت في عز خير موت حياه في ذل؛ (1) مردن در سايه عزت بهتر است از زندگي با ذلت، امام حسين عليه السلام نمي گويد: جهاد با نفس حکم مي کند که ما تن به حکم يزيد و ابن زياد بدهيم، چون بيشتر خودمان مجاهده کرده ايم
مروی است كه سلیمان(ع) بر بساط خویش جای داشت و در هوا عبور می كرد. ناگاه روزی از زمین كربلا خواست درگذرد، باد بساط او را به دوران انداخت، چنان كه سلیمان بیمناك شد تا مبادا او را به خاك افكند. در این وقت باد از وزیدن بایستاد و بساط او به خاك در افتاد .
فقال سلیمان للریح لم سكنت؟ فقالت ان هنا یقتل الحسین(ع) .
فرمود: ای باد تو را چه افتاد كه ساكن گشتی؟ گفت: مقتل حسین بن علی اینجاست.

سيدالساجدين عليه السلام مي فرمايد:
در آن شب، مرض بر من مستولي شده بود، عمه ام زينب عليهاالسلام مشغول پرستاري از من بود، پدرم در خيمه ي ديگري بود، غلامي از آزاد کرده هاي ابوذر (1) در خدمت آن حضرت بود و ايشان شمشير خودشان را در دست داشت و آن را اصلاح مي نمود...
کورت فريشلر آلماني در مورد امام حسين ، کتاب «امام حسين و ايرانيان » را نوشته است . فريشلر در اين کتاب اسناد و مدارک را دقيقاًثبت نکرده است و به حضور نماينده امام در ايران «شهر ري » و آشنايي کم و بيش امام حسين به زبان فارسي و علاقه متقابل امام و ايرانيان ، و حرکت امام حسين از مکه به کربلا و فعاليت مسلم بن عقيل در کوفه و حادثه کربلا و اوضاع ايران و تأثير خون حسين و نفرين زينب (س) در سقوط اموي اشاره نموده است .
با توجه به مفهوم پيروزى و شكست ، به اين نتيجه مى رسيم كه پيروزى آن نيست كه انسان از ميدان نبرد سالم به در آيد و يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه هدف خود را پيش ببرد و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد. اميرالمؤمنين (ع) در اين خصوص فرموده است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» (1) كسى كه گناه بر او پيروز شد، شكست مى خورد و كسى كه از راه بدى بر دشمن ظفر يافت در واقع مغلوب است ». از اين رو اگر چه امام حسين (ع) و يارانش پس از يك نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظيم شهادت رسيدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف اين بود كه به تكليف عمل شده و ماهيت حكومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشكار شود و افكار عمومى مسلمين بيدار گردد، كه اين هدف به خوبى انجام گرفت .
.: Weblog Themes By Pichak :.